.

متن قبلی رو کلا دو نفر خوندن ، مهم نیس ،مهم نیس که چند نفر حرفای منو میخونن مهم اینکه من خالی میشم مهم اینکه لازم نیس حرفامو به کسایی بگم که درکم نمیکنن کسایی که نمیتونن ارومم کنن

نمیدونم جرا ولی خوب نیستم حالم خوب نیس دلم نبودن میخواد یه نبودن طولانی یه نبودن ابدی .

دلم میخواد به فراموشی سپرده شم و برم یه جایی که کسی منو نشناسه یه جایی که هیچکس کاری با کارم نداشته باشه یه جای دور یه جای خیلی خیلی دور .

میدونی چیه اینکه نباشم و به فراموشی سپرده شم خیلی بهتر از اینکه باشم و به فراموشی سپرده شم خیلی درد داره نه ؟ .

من 15 سالمه ، خیلی راه هست که باید برم هه باید زندگی کنم هنوز مونده خیلی مونده خیلی ولی من خستم ولی من خوابم میاد یه خوابی که بیدار شدنی توش نباشه یه خواب اروم روی خاک سرد با پتوی سفید به نام کفن .

نمیدونم الان با خودت چی فک میکنی لابد میگی شکست عشقی خورده هه نه عزیزم پای عشق و عاشقی وسط نیس من با خودم مشکل دارم . مشکل اساسی

انگار تو یه اتاق تاریکم که چیزی توش دیده نمیشه ولی چشامو بستن تو تاریکی غرقم

میشه باهام حرف بزنی ؟ 

میشه ارومم کنی ؟

من کسیو ندارم که باهام حرف بزنه .


مشخصات

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها